هوده وکیلی در رمانش کار روایی را بر عهدهی رابطهی پر فراز و نشیب این دو زن و البته آدمهای اطرافشان میگذارد و همین رفت و آمدهای زمانی است که کم کم پرده از معما و رفتار عجیب زن مقتول برمیدارد. خوانندهی رمان در هر بخش از متن شاهر شکلگیری تکههایی از وجود از همپاشیدهی این دو زن است که گویا سرنوشتشان به هم گره خورده. مهمترین نکته نیز در همین وضعیت اتفاق میافتد و آن درک مفاهیمی چون خانه، تنهایی و دیگری است و البته یک ماجرای رمزآلود که تا پایان رمان دست از سر مخاطب برنمیدارد.