گرچه به دلیل دل سپردگی به اصل و تبار الجزایری ام، نمی توانم منش برخورد قشر سرسپرده به ظلم را نیز نادیده بگیرم که سبب تشدید رنج و محنت قبایل عرب این کشور شده و مردم فرانسه را به واسطۀ دلبستگی های فرهنگی و اجدادی به این سرزمین اندوهگین کرده است و مهم تر از آن، باعث تشدید نفوذ سرمایه داری نوین در این منطقه شده است. چنین وضعیتی در نهایت منافع فرانسه و جهان غرب را به خطر خواهد انداخت و این به نفع هیچ یک از طرفین نیست.بی تردید قرار گرفتن در چنین جایگاهی، به مذاق هیچ یک از طرفین مخاصمه خوش نمی آید و به خوبی می دانم که هر یک از آنها، چه برداشتی از این نظراتم خواهند داشت. از اینکه نمی توانم به خودم بقبولانم که به عقیده یا احساسی متناقض با افکارم تظاهر کنم، صمیمانه پوزش می طلبم. در همین راستا، هیچ یک از طرفین نیز مطلوب من نیستند. این موضوع که با کمال تأسف، دریافته ام جبهۀ سوم (جایی در میانۀ نبرد این دو جناح، جایی که می توان با آرامش دربارۀ این شرایط سخت تأمل کرد) اندک اندک در حال رنگ باختن است، شک و تردید جدی نسبت به آگاهی و وثوقم در مورد مسائل و متقاعد شدنم به اینکه دلیل اصلی حماقت های همگی ما، نحوۀ عملکرد فاقد ابتکار جامعۀ سیاسی و روشنفکری است، در نهایت سبب شده تا با هیچ یک از طرفین احساس نزدیکی نکنم. در نتیجه تصمیم گرفتم از شرکت در بحث و جدل های بی پایان طرفین منازعه (که تنها پیامد واقعی اش شعله ور شدن آتش درگیری میان مردم الجزایر و تعمیق اختلافات در فرانسه ای بود که همین حالا نیز درگیر نفرت پراکنی و فرقه گری است) دوری جویم.