برفین و رزالین دو خواهر بودند که با پدر مهربان و کتابخوان و مادر زیبا و هنرمندشان در خانهای رویایی زندگی میکردند. تا اینکه یک روز پدر به جنگل رفت و دیگر به خانه برنگشت...
زنده ماندن از اولین زمستان آنها پس از آخرالزمان هیولاها شاهکار آسانی نبود، با این حال جک و دوستانش وقت خود را برای مقابله با برخی از بدترین و شیطانی ترین هیولاهای اطراف تلف نمی کنند.