جستار مندرج در این کتاب با این سخن منسوب به ابی واربورگ آغاز میشود که «خدا در جزئیات است». در اینجا تلاش گینزبورگ صرف تشریح رویکردی در تاریخنگاری شده که بر وقایع و روابطی بهظاهر کماهمیت تکیه دارد که معناهای نامشهودی از یک برهه یا جهانبینی مشخص را آشکار میکنند. این جزئیات، ردها یا نمایههای وجوهی از واقعیتاند که میتوانند تصور ما از یک عصر تاریخی را دگرگون کنند. چنین تمرکزی بر جزئیات، پشتوانۀ شیوهای است برای ترسیم یک منظومۀ تاریخی پردامنه که تلاقیگاه حوزههای متفاوتی از معرفت بوده و بر این اساس به تشریح یک الگو یا پارادایم شناخت منجر میشود که عناصر تاریخی بسیار متفاوتی را ذیل یک مجموعه قرار میدهد. در این الگو که ریشههایش به ادوار کهن بازمیگردد و در دورۀ مدرن در قالب چندین حوزۀ شناخت مختلف درآمده، موضوعات مطالعه نه از طریق کاربرد قوانین تعمیمیافته، بلکه بهواسطۀ نشانههایی جزئی درک میشوند که تجسم رد مشخصههای کیفی و ویژگیهای فردی بر محتواهای تاریخیاند. از نظر گینزبورگ در واپسین سالهای قرن نوزدهم چهرههایی چون جووانی مورِلی، زیگموند فروید و آرتور کانندویل، بهرغم تفاوت در حوزههای کاریشان و بهخاطر توجهی که نثار جزئیات حاشیهای بهعنوان راهی برای شناخت امور نادیدنی میکردهاند، نمایندۀ شکلهای مدرنی از همین الگوی شناخت بودهاند.