کتاب مسافری که با ستاره شمال آمد اثر ژرژ سیمنون و ترجمهی کاوه میرعباسی است. ادبیات پلیسی در ایران قصهی پرفرازونشیبی دارد. امیر عشیری به گفتهی برخی از منابع، بنیانگذار ادبیات پلیسی در ایران است. محمد دلجو، ناصر نظمی، صدرالدین الهی، پرویز قاضی سعید، امیر مجاهد، احمد محققی، قاسم هاشمینژاد، علیرضا محمودی، مهام میقانی، محمدحسن شهسواری، کاوه میرعباسی و… از جمله نویسندگانی هستند که این ژانر ادبی را به پیش بردهاند.
ترجمهی آثار پلیسی سایر ملل از اواخر دوران قاجار به همت نصرالله فلسفی، عنایتالله شکیباپور و… آغاز شد. امروزه رمانها و مجموعه داستانهای پلیسی خارجی طرفداران زیادی در میان قشر کتابخوان پیدا کردهاند. یکی از کتابهایی که علاقهمندان این ژانر را شیفتهی خود کرده، رمان مسافری که با ستاره شمال آمد نوشتهی ژرژ سیمنون است. ژرژ سیمنون، جنایینویس برجستهی بلژیکی و خالق شخصیت کارآگاه مگره در این کتاب نوزدهفصلی، ژول مگره، کمیسری خوشپوش، آراسته و قویهیکل را که عضلاتش از زیر لباسهای گرانقیمت نمایاناند، به مأموریتی دشوار میفرستد. او که از طریق پلیس بینالملل باخبر میشود پیتر لت، کلاهبردار بینالمللی به پاریس آمده، فرصت را غنیمت شمرده و تلاش میکند دستگیرش کند. اما عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها: «کمیسر راهآهن با اعتمادبهنفس از روی سکو سوال کرد، باز چی شده؟ جنایت؟ خودکشی؟ تا مأمورهای دادستانی نیامدهاند به چیزی دست نزنید. مگره که بین پاهای جسد گیر کرده بود، با هزار مکافات توانست از دستشویی بیرون بیاید. با حرکتی سریع و حرفهای، جیبها را تفتیش کرد، کاملاً خالی بودند. از واگن پیاده شد، با پیپ خاموش و کلاه کج و لکهای خون بر پیراهن. یک تاکسی صدا زد و گفت، بروید هتل ماژستیک.»