کتاب مرد صدسالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد اثر یوناس یوناسن و ترجمهی فرزانه طاهری است. رمانخوانان حرفهای دربهدر به دنبال کتابهای جذابی میگردند که خواب را از چشمانشان برباید و نتوانند کنارشان بگذارند. در ظاهر این قصهها انگشتشمارند، اما اگر نیک بنگریم داستانهای زیادی وجود دارند که اتفاقات در آنها زیرکانه و هوشمندانه طراحی شدهاند. رمان مرد صدسالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یکی از آنهاست.
یوناس یوناسن، نویسندهی 59 ساله، در شهر وکخو در جنوب سوئد به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه یوتبری، روزنامهنویسی پیشه کرد و در همان حین بهعنوان مشاور رسانهای و تهیهکنندهی تلویزیونی روزانه 16 ساعت کار میکرد. ایدهی رمان مرد صدسالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد در 45 سالگی به ذهنش خطور کرد، اما گرفتاریهای متعدد اجازه نمیدادند بر نوشتن رمان متمرکز شود. تا اینکه روزی از بهترین روزها تصمیم گرفت همهچیز را پشتسر بگذارد و همراه همسر و فرزندانش به مکانی دورافتاده برود و رمانش را بنویسد.
«آلن کارسون»، شخصیت اصلی رمان، مردی سالمند است که پس از بازنشستگی به خانهی سالمندان آمده و صدساله شده است. پیرمرد کلافه شده و روز تولدش از پنجره فرار میکند. در ایستگاه اتوبوس با پسر جوانی روبهرو میشود که از او میخواهد مراقب چمدانش باشد تا به دستشویی برود. پیرمرد همراه چمدان سوار اتوبوس میشود و سفری هیجانانگیز را شروع میکند. شخصیت اصلی قصه با چرچیل، ژنرال فرانکو، ترومن، استالین، کیمایلسونگ و مائو ملاقات میکند. در جریان رویدادهای خاص مثل کنفرانس تهران، جنگ اسپانیا، جنگ کره و… قرار میگیرد. گذارش به اتاق شکنجهی ساواک میافتد؛ ولی جان سالم به در میبرد. شخصیت اصلی داستان که مردی سهلگیر است، به خوانندگان میآموزد که هیچوقت برای شروع کردن دیر نیست.