الیزابت از همکار قدیمیاش نامه دارد، مردی که خیلی خوب او را میشناسد. او مرتکب اشتباه بزرگی شده و به کمک الیزابت نیاز دارد؛ درگیر الماسهای دزدی و یک گروه جنایتکار خشن شده و حالا جانش در خطر است.
کمکم جسدها روی هم تلنبار میشوند و الیزابت، جویس، ابراهیم و ران دنبال قاتلی بیرحم میافتند. آیا میتوانند الماسها را هم پیدا کنند؟ خب، اینطوری اوضاع جالبتر میشود! ولی این بار در مقابل دشمنی قرار دارند که بهراحتی جلوی چهار پیرمرد و پیرزن میایستد. آیا اعضای «انجمن قتل پنجشنبهها» میتوانند قاتل را بیابند، آن هم قبل از اینکه بلایی سرشان بیاید؟