کتاب فرانتس کافکا، مجموعه داستانها چنان که از نامش پیداست، مجموعهای از 77 داستان کوتاهِ این نویسندهی بزرگ آلمانی است. این کتاب را امیر جلالالدین اعلم به فارسی برگردانده است.
کافکا داستاننویس قهاری بود و اثر شاهکار کم ندارد، گرچه خود نویسنده وصیت کرده بود تا تمام کتابهایش را بسوزانند و هیچ چیز از آنها باقی نماند. اما دوست او به این وصیت عمل نکرد و حاصلش باقی ماندن این آثار ارزشمند بود. دبلیو اچ اودن او را دانتهی قرن بیستم میخواند، نابوکوف او را یکی از مهمترین نویسندگان قرن میداند و گابریل گارسیا مارکز بعد از خواندن مسخ اذعان میکند که فهمیدم میشود جور دیگری هم نوشت. نثر کافکا را میتوان در بسیاری از مکاتب ادبی و دستهبندیها قرار داد. برخی آثار او را مارکسیستی میدانستند و در اعتراض به سرمایهداری، و برخی دیگر او را نمایندهی اگزیستانسیالیسم در داستان. بیگانگی، بیهودگی و ناگزیری از سرنوشت محتوم از مضمونهای تکرارشونده در آثار اوست. همچنین میتوان به رابطهی شخصیتهای خلقشده توسط این نویسنده و مفهوم قانون نیز اشاره کرد. معمولاً قانون یک موضوع نامفهوم و مبهم است که بدون هیچ دلیلی شخصیتها را سرکوب میکند.
این کتاب مجموعهی کاملی از داستانهای بلند و کوتاه و همچنین دو تمثیل است که برای آشنایی با داستانهای کافکا و هنر داستاننویسی او بسیار سودمند است. از داستانهای ترجمهشده در این کتاب میتوان به اولین مجموعه داستان کوتاه این نویسنده اشاره کرد که مجموعهای از هشت داستان از جمله «بازگشت به خانه»، «عزیمت»، «کودکان بر جادهی روستایی»، «پنجره رو به خیابان» و… بود و در سال 1908 به چاپ رسید. همچنین در این مجموعه داستانهای معروفتر این نویسنده همچون هنر گرسنگی، مسخ و داوری نیز به فارسی ترجمه شده است.