کتاب قرن من نوشتهی گونتر گراس، برجستهترین نویسندهی معاصر آلمان است. او آثار ارزشمندی همچون طبل حلبی، سالهای سگ و بیحسی موضعی را در کارنامهاش دارد و قرن من آخرین اثر اوست. این نویسنده بعد از انتشار این کتاب در سال 1999 آخرین جایزهی نوبل ادبیات قرن را هم از آن خود کرد.
کتاب از صد داستان کوتاه تشکیل شده که هرکدام به یکی از مسائل مهم قرن بیستم نظر دارند. قرنی که آن را با پیشرفتهای چشمگیر علم و تکنولوژی، جنگ، خفقان، زیادهخواهی و… به یاد میآورند. راوی هریک از این داستانها متفاوت است؛ پس قرار است کتابی با داستانهای متنوع و از زاویهدیدهای گوناگون بخوانید. راوی چند داستان آن هم خود گونتر گراس است. این داستانها وحدت موضوعی ندارند. شاید چند داستانی که به جنگهای جهانی یا شورش دههی شصت اروپا پرداختهاند به لحاظ درونمایه یکی باشند؛ اما در باقی موارد هر داستان فضا و موضوع مستقل خود را دارد. عجیب اینکه با همهی این اوصاف یک سیر خطی همهی این داستانها را به هم مربوط میکند و از این کتاب یک مجموعه داستان بههمپیوسته میسازد.
گراس در کتاب قرن من بهخوبی تخیل و تاریخ و واقعیت و داستان را به هم پیونده زده و اثری کمنظیر خلق کرده است. کار او را میتوان یک نوع تاریخنگاری با شیوهای مبتکرانه دانست. این کتاب به کوشش کامران جمالی به فارسی ترجمه شده است. مترجم با آوردن پینوشتهای متعدد سعی کرده به مخاطب ایرانی برای درک آسانتر مطالب کتاب کمک کند. در بخشی از متن کتاب آمده است: «زمانی که از شدت طوفان کاسته شد، خسارتها را مشاهده کردیم. میخواستیم گزارش بدهیم. این کار را آموخته بودیم. تخصص ما در همین بود. اما زمانی که جنگ رو به پایان میرفت و آنچه میتوانست موضوع گزارشها قرار گیرد، تنها خسارتها و ضایعات بود، از ما حداکثر فقط ـ آن هم تا آخرین روز جنگ ـ فراخوان استقامت میخواستند. البته من دربارهی صفهای طویل آوارگان فراری پروس شرقی نوشته بودم که قصد داشتند از هایلیگن بابل از روی یخهای رودخانهی هاف خود را به باریکهای خشک برسانند، اما هیچکس، هیچ سیگنالی گزارش مرا از این فاجعهی نکبتآلود چاپ نکرد.»