در میان آثار جوانی
داستایفسکی، صورت «جوان رؤیاپرداز» از صورتهای مهم است و در حقیقت صورت خود اوست. وجه مشترک او با جوانهای رؤیاپرداز داستانهایش شکایت از بخت ناهمراه است. در شبهای روشن هم شرح اشتیاق جوانی رؤیاپرداز را میخوانیم که زندگی را درتنهایی بهسر میکند و به دنبال گمشدهای که با او همزبانی کند، هر سو میپوید. تا عاقبت در کنار آبراه با دوشیزهای گریان، که او نیز عاشقی شیدا و تنهاست، آشنا میشود و خیال میکند که ایام تنهاییاش به سر آمده. در گفتههای جوان، که شرح رؤیاهای شبانهی اوست، صدای خود نویسنده محسوس است. از اینروست که داستان به زبان اولشخص نوشته شده و رنگ حدیث نفس دارد.