سونات زمستان تنها رمان دوروتی ادواردز و البته دومین و آخرین کتاب اوست؛ رمانی که بازنمایانگر تأثیرپذیری او از فضای داستانی چخوف، دغدغههای اجتماعی و بازاندیشیاش در مناسبات نابرابری جنسیتی و طبقاتی و نیز زیست روانی و رانهایِ رنجور توأم با امید و نومیدیاش است. از نظر جایگاه ادبی نیز سونات زمستان را باید در زمرۀ معدود آثاری دانست که پندارۀ «ادبیات مدرنیستیِ مردانه» را به چالش میکشند، پندارهای که گاه در توصیف فضای حاکم بر ادبیات معاصرِ متأثر از آثار نویسندههای مردی همچون تیاس الیوت، ازرا پاوند و جیمز جویس از آن استفاده میشود؛ به این معنا، این رمان داعیۀ علم کردن نوشتاری زنانه را دارد.