الیف شافاک در رمان ملت عشق، دو روایت موازی شگفت انگیز را پی گرفته است-یکی معاصر و دیگری در قرن سیزدهم، در زمانی که مولانا با مرشد روحانی خود و درویشی خانه به دوش، شمس تبریزی مواجه می شود. این دو روایت در کنار هم، پیام جاودانه و بی انتهای عشق در اشعار مولانا را به ذهن متبادر می کنند. الا روبنشتاین، زنی چهل ساله و درگیر در ازدواجی ناموفق است. او به تازگی در سمت ویراستاری کتاب مشغول فعالیت شده و اولین وظیفه ی جدی اش، خواندن و تهیه ی گزارش از کتابی به نام «کفر شیرین»، نوشته ی عزیز زاهارا است. الا با خواندن رمان ملت عشق، مسحور داستان جست وجوی شمس برای یافتن مولانا و نقش او در تبدیل واعظی موفق اما ناخشنود به سالکی متعهد، شاعری بااحساس و ترویج دهنده ی عشق می شود...