فرانکا پالمر خسته از زندگی روزمره و ناتوانی اش در برآوردن انتظارات شوهرش، خانه را ترک می کند و به جزیرۀ گرنسی می رود. خانه ای که در آن جا کرایه می کند، حیاطی دارد غرق گل های رز که بیاتریس آن ها را پرورش می دهد. اما آن خانه رازی هم دارد، رازی مربوط به آن سال ها که جزیره شان به اشغال آلمان ها درآمده بود اما هنوز بر سر ساکنانش سایه انداخته است.