بيش تر به عكسی رنگ و رو رفته و قديمی در قابی شكسته دز گوشه رف يا گنجه ای خاک خورده يا زيرزمين خانه ای متروک می ماند تا موجودات زنده ای مثل خانواده شكيب. اين تصوير جاويد و ابدی از 4 صندلی در ايوانی مشرف بر دريا بودكه پس از گذشت ساليان دراز جای خالی دو صندلی آن توي ذوق می زد و بعدها، ذهن با آن كه در پس زمينه اش جای خالی را حس می كرد باز می توانست به آن ها عادت كند و غيبت شكيب و خانمش را، پس از مرگ، با منظره خيالی سال های پيش پيوند بزند يا با نيش سياه قلم، هرچند ناشی، چند خط موازی و مورب و چند نقطه سياه به جای آن ها بنشاند و آن ها را در همان حالی ببيند كه سال ها قبل ديده بود …