یاسمن که دختر جوانی است و دوست ندارد تنها زندگی کند، تصمیم به ازدواج مجدد گرفته است. اما پدرشوهرش، حاجی، اجازهی این کار را نمیدهد. حاجی که دلش نمیخواهد نوهاش به دست یک غریبه بزرگ شود، از محمد و یاسمن درخواست میکند که با هم ازدواج کنند تا محمد بتواند جای خالی مسیح برای فرزندش را پر کند...