الجابری در نقد خویش بر سنت، با گذار از وجوه شفاهی آن، اندیشۀ رسمی و فرهیخته را در کانون توجه قرار داده و فقط به متونی پرداخته است که آگاهانه حامل و بازتولیدکنندۀ سنت مورد نظرند. با این همه، او در بازخوانی نقادانۀ این سنت ها، نه به دنبال نفی بلکه به دنبال بازسازی و بازگشت به آن ها از مسیری دیگر است. در اثر حاضر که جلد دوم از مجموعۀ «ما و میراث فلسفی مان» است، روشنفکر مراکشی به بازخوانی میراث فلسفیِ بخشی از جهان اسلام پرداخته است که به «مغرب» شهرت دارد. پیش از این، در جلد نخست، الجابری به بررسی آرای فیلسوفان شرق جهان اسلام، همچون فارابی و ابن سینا، پرداخته بود و این بار به سراغ اندیشمندانی چون ابن باجه، ابن رشد و ابن خلدون در مغرب و اندلس می رود. الجابری فلسفۀ مغرب اسلامی را نه امتداد طبیعی فلسفۀ مشرق، بلکه انقلابی علیه آن می داند و قائل به گسستی معرفت شناختی میان آن دو است؛ واقعیتی که متأثر از مقتضیات و شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر غربِ جهان اسلام بود.