برای مامان، آواز همانند شادی، دویدن با پای برهنه روی ساحل بی پایان شنی بود... انگار صدایش داستانی را تعریف می کرد، نه تنها داستان زندگی خودش، بلکه داستان زندگی بشریت با جنگ ها و قحطی هایش، نبردها و سختی هایش، پیروزی ها و شکست هایش. گاهی به موج هایی تهدیدآمیز تبدیل می شد. همچون اقیانوسی که از طوفان به خروش آمده بود، گاهی همانند آبشاری از صخره سرازیر می شد و فوران می کرد