دستفروش دوره گرد-که سرجهازی دخترش بود و از آنجا که چیزی برای بخشیدن نداشت، هر کار و خدمتی از دستش برمی آمد برای «یاکوف» انجام می داد-چای را از دل قند مکید اما دامادش آن را تلخ نوشید.