شاید هیچ عنوان دیگری از مجموعۀ متنوع، بسیط و روبه رشد تئاتر و به اندازۀ تئاتر و اسلام غافلگیرکننده نباشد. در حالی که اشتغال تئاتر به مجموعۀ وسیعی از نهادها و تجربه های بشری به پدیده ای هرچه بیشتر پذیرفتنی از سوی خوانندگان تبدیل شده، باوری قدیمی وجود دارد که به ویژه خود پژوهشگران تئاتر بیشتر بدان خو کرده اند: بهصورتی بنیادی اسلام به عنوان باور دینی در برابر تئاتر قرار می گیرد انگار که از اساس ناسازگارند. به عنوان شاهدی بر این ادعا لازم نیست راه دوری رفت، می توان به کتابی دربارۀ تاریخ تئاتر جهان نگاهی انداخت که از سوی همۀ اساتید محترم است و در اواخر قرن بیستم، دست کم در جهان انگلیسی زبان، بیشتر از همه خوانده شده است