مخالفت آشکار و تند هاینریش بل با فاشیسم و جنگ، سرشت داستان تکان دهنده ی شخصیتی به نام رابرت فامل را شکل می دهد. فامل، برخلاف داشتن عقاید ضدنازی، پس از کشیده شدن پایش به جنگ جهانی دوم و فرماندهی نیروهای آلمانی درحال عقب نشینی، تلاش می کند تا زندگی عادی خود را در پایان جنگ از نو بسازد. او به برنامه ای سخت و دقیق می پیوندد که شامل بازی روزانه ی بیلیارد می شود. وقتی که این برنامه ی روزمره ی او توسط دوستی قدیمی به هم می ریزد، فامل مجبور می شود تا با خاطرات جمعی و شخصی دردناکی روبه رو شود.