او به پیشنهاد خواهر بزرگ ترش، نسترن، همراه با دوستان او و بنیامین راهی سفری سه روزه به گیلان می شود. سفری که سبب حضور ناخواسته ی آن ها در مراسمات شیطان پرستی و پی بردن به عضویت بنیامین در این فرقه می شود. سوگل که دیگر تصمیم قطعیش را برای جدایی از او گرفته، پیامی تهدیدآمیز از بنیامین دریافت می کند، اینکه درصورت صحبت با هرکسی در این مورد، تکه های بدن اعضای خانواده اش را تحویل خواهد گرفت. خانواده ی نسترن که به خاطر سکوت او از چیزی خبر ندارند و همه ی مشکلات را از چشم دخترشان می بینند با بی محلی ها و رفتارهای ظالمانه ی خود باعث رنجش او می شوند، در این میان تنها حمایت های آنیل، پسرعمه ی دوست نسترن، که از آن مراسم وحشتناک نجاتش داده بود، باعث دلگرمی اش می شود.
رمانی عاشقانه، خاص و درعین حال آموزنده که با پرداختن به فرقه ی شیطان پرستی اطلاعات مفید و اخطاردهنده ای را در این رابطه در اختیار مخاطب خود قرار می دهد.