پریمو لوی، نویسنده ایتالیایی، در کتابی که خواهید خواند شرحی از دوران اسارتش در اردوگاه آشویتس آورده است. چنانکه میدانیم و در این کتاب نیز تصریح شده است، در این اردوگاه همه جور آدمی از ملیتها و گرایشهای سیاسی و مذهبی مختلف گرد آمده بودند. این گوناگونیِ محکومان از یکسو و سرنوشتی که به یکسان برایشان مقدر کرده بودند از سوی دیگر نویسنده را بر آن داشته که از تمام چهارچوبهای قراردادی برای هویت فراتر رود و اثر خود را «اگر این نیز انسان است» بنامد که آشکارا گویای نگاه اومانیستی اوست.
توصیف لوی از زندگی خودش و سایرین در اردوگاه به چنان شفافیت حیرتانگیز و انسانمحوری درخشانی میرسد که آدمی گمان میبرد در سطحی دیگر میتوان محکومان و یهودیان را در کتاب او استعارهای از انسان رنجکشیده دانست و از همینجاست که این جملهی مشهور وی معنا مییابد: «هرکس میتواند یهودی کس دیگری باشد.» بر همین اساس است که لوی، ظاهراً بعد از کشتار صبرا و شتیلا، خواهان استعفای آریل شارون و مناخیم بگین شد و قربانیان این کشتار را با لهستانیها در جنگ جهانی دوم مقایسه کرد که قربانی همکاری نازیها و شورویها و بعد جنگ این دو شدند
بخشی از کتاب
"سپیده دم مانند خائنی بر ما چیره شد؛ این طور به نظر می رسید که انگار خورشید به عنوان متحد دشمنان مان و برای کمک به نابودی ما طلوع کرده بود."