هانا جونز در آکسفورد، پیش از همه با آپریل کوتس-کلایودن آشنا شد. آپریل دختری پرانرژی و باهوش که گاهی هم بیرحم میشد. در ترم اول، آنها در کنار ویل، هیو، رایان و امیلی گروهی جدانشدنی و خاص را تشکیل دادند. اما آخر ترم دوم، آپریل به قتل رسید.
حالا یک دهه گذشته و هانا و ول منتظر اولین فرزندشان هستند. همزمان قاتل آپریل و دربان سابق آکسفورد، جان نویل، در زندان میمیرد. هانا خوشحال است که بالاخره میتواند گذشته را پشت سر بگذارد. اما یک خبرنگار به سراغش میآید و با شواهدی جدید روی بیگناهی نویل پافشاری میکند. جهان هانا به هم میریزد. با دوستان قدیمیاش تماس میگیرد و معمای مرگ آپریل را کنکاش میکند. نهایتاً میفهمد که هرکسی رازهای خودش را دارد...