هر کسی با هر چشمی، با هر دلی، با هر خوی و خصلتی نمی تواند آن جهان ناب را ببیند، تاب آورد و درکش کند. آن شعشعه روشن کننده دل، گرم کننده باطن، به هر کسی نمی تابد. تا پای به آن وادی نگذاری، به سوی دامنه ره نپیمایی، خارها به پا و تیغ ها به جان نخری، تا به خون دل شست و شو نکنی، چرک های وجودت را فرو نریزی، پلشتی های ذاتت را پاک نکنی، به ملکوت هنر دست نمی یابی و فقط در آن ملکوت است که می توانی نمایش نامه بنویسی. نامکشوفی به نام درام در آن ملکوت می خرامد. اگر به دنبال خلق درام هستی راهی آن ملک شو و...