اين مجموعه داستان نيز مانند ديگر آثار مرادی كرمانی رگه هايی از طنز را در خود نهفته دارد؛ طنزی كه به زعم خود او، ضمن آنكه از بيان وقايع و فراز و نشيب زندگی غافل نيست؛ شادی آور است و لبخند را بر لبان خواننده می نشاند
بخشی از کتاب
"وا برفی است. هر روز برف می آید، برف، برف، و سرما و یخبندان. زمستان سوئد، تاریک و سرد و طولانی است مادر از شهرکی در حاشیه ی استکهلم با دو بچه راه افتاده است. مهران و مهری کنار مادر نشسته اند. مهران کوچک تر است، نق می زند و به زبان سوئدی می گوید خوابم می آید. می خواهم بخوابم مادر حرص می خورد به ایرانی بگو، به فارسی بگو مهران هفت ساله است، فکر میکند، چین به پیشانی می اندازد. واژه های سوئدی را از ذهنش پس می زند. واژه های فارسی را از ته حافظه و مغزش بیرون میکشد. می گوید خواب می خواهم مادر لبخند می زند خواب می خواهم، غلط است. درست نیست. بگو: خوابم می آید. "