فرد، تلفنچی دبیرخانه کلیساهای شهر، همسر و سه فرزندش را ترک می کند تا با فرار از فقر و خاطره مصیبت هایی که جنگ آوران به او و جهان او تحمیل کرده اند مرهمی بیابد .او که عمیقا عاشق همسرش است، آخر هفته در خارج از خانه به دیدار او می رود . "فرد "تمام طول هفته تلاش می کند تا مکان و پولی برای این ملاقات فراهم آورد و از این رهگذر به عشق و زندگی ای دست یابد که در هنگام جنگ و فتنه، خود و همنوعانش سهمی از آن ندارند .