اكنون كسب و كار خودش را دارد و برای شركتی خدمات امنیتی ارائه میكند. سالها پیش سازمان سیا او را وادار به انجام مأموریتی میكند كه به كشتار بیموردی منجر میشود و به او تمام حقیقت را نمیگویند؛ در نتیجه بیخبر از سازمان خارج میشود. اکنون پس از گذشت چهار سال، چارلز مهمانی ناخوانده دارد. همکار سابقش کارل امرسون پس از سالها به دیدن او میآید و از او میخواهد کارش را از سر بگیرد. باید به روسیه برود تا هویت جاسوسی ملقب به «هشتمین خواهر» را فاش کند. اما چارلز دیگر نمیخواهد باعث مرگ کسی شود...