آرزوهای بربادرفته داستان داوید سشار و لوسین دو روبامپره است که هر دو شاعرند و با هم دوستی دارند. داوید در طول داستان ابتکاری برای تولید کاغذ ارزان پیدا میکند و فریب سرمایهداران را میخورد؛ اما دوستش، لوسین، به شعرسراییهای ناب مشغول میشود.
داستایفسکی در کتاب نیه توچکا میخواست زنی را به تصویر بکشد که بااستعداد و دارای ارادهای فولادین بود، کسی که بهراحتی زیر بار جامعه خرد نمیشد و میتوانست قهرمان اصلی یک رمان باشد.
(نویسندگان بزرگ جهان)مکس براد، پس از مرگ کافکای چهلویکساله، نامهای در کشوی میز نویسنده پیدا کرد که از او خواسته بود خاطرات، دستنوشتهها، نامهها و طراحیهایش را بسوزاند. اما