کتاب آرزوهای برباد رفته حماسهی گرانقدر اونوره دو بالزاک است که سعید نفیسی آن را به زبان فارسی ترجمه کرده است. این نویسندهی فرانسوی را سردمدار مکتب واقعگرایی اجتماعی میدانند. او در رماننویسی به جزئینگری، باریکبینی و توصیفهای دقیق مشهور است؛ به گونهای که وقایع عصر خود را جزءبهجزء و باحوصله برای مخاطب نگاشته است. بالزاک با وجود عمر کوتاهی که داشته، کتابهای متنوعی خلق کرده و مجموعه آثار او (در حدود نود رمان و داستانکوتاه) به نام کمدی انسانی شهرت یافته است. یکی از مشخصههای آثار این نویسنده پرداختن به جنایتکاران، ماجراجویان و انسانهای شرور است که با جامعه همسو نیستند و در بیشتر داستانهایش افراد بدجنس را به گونهای به تصویر میکشد که در نگاه خواننده جذابیت پیدا میکنند.
آرزوهای بربادرفته داستان داوید سشار و لوسین دو روبامپره است که هر دو شاعرند و با هم دوستی دارند. داوید در طول داستان ابتکاری برای تولید کاغذ ارزان پیدا میکند و فریب سرمایهداران را میخورد؛ اما دوستش، لوسین، به شعرسراییهای ناب مشغول میشود. نویسنده داستانِ تقابل این دو شخصیت و تصمیمهای متفاوتشان را به تصویر میکشد و درواقع دو گرایش مختلف را در تبدیل فرآوردههای ذهنی به کالا نشان میدهد. در این میان لوسین که آرزوی شاعر شدن دارد، با کمک زنی متأهل و ثروتمند به پاریس میرود. او در پاریس با این واقعیت مواجه میشود که برای کسب موفقیت به چیزی بیش از استعداد و توانمندی نیاز است و آن پول، سیاستورزی، بیاخلاقی و… است. از اینرو در محافل ادبی و اعیانی از سوی دیگران پذیرفته نمیشود. در این اثر به نقل از لوکاچ «تبدیل ادبیات به کالا با تمامی ابعاد و جوانبش» ترسیم شده و به مفاهیم عمیقی همچون عشق، هوس، مادر و… با نکتهسنجی و باریکبینی بسیار پرداخته میشود.