کتاب شامل 21 داستان است، نویسنده با این داستان ها، مخاطب را به سال ها و ادواری می برد که مردم هنوز از طریق لمس و تماشا و سر و کله زدن با هم ارتباط برقرار می کردند

داستان روی زندگی گروهی از پاریسی های هنرمند و روشنفکر متمرکز می شود

آنجا که نور وارد می شود روایت زنی است که زندگی خودش را ساخت و خوانده اش را در دورانی دشوار سرپا نگه داشت.

روث، شخصیت اصلی این رمان، در جست‌ و جوی گذشته پدرش است، گذشته‌ای که پدر آن را فراموش کرده

فراموش کردم درباره چشم هایش بگویم، آنها آبی بودند،مثل آبی کناره های شعله کبریت

کتاب داستانی خواندنی از زندگی دو خانواده است، خانواده هایی که بر اثر یک برخورد غیر منتظره عاشقانه زندگی هایشان به هم گره می خورد

داستان جاناتان را بیان می‌کند که علیرغم موفقیت‌های کاری درگیر موضوعات زیادی در زندگی است