دریان گری که هنوز از تابلو چشم برنگرفته بود، زیر لب گفت: «چه غمانگیز است، چه غمانگیز! من پیر خواهم شد، زشت و ترسناک! ولی این نگاره همیشه جوان خواهد ماند. تا ابد در همین روز ماه ژوئن باقی میماند. کاش برعکس این میبود! کاش من همیشه جوان میماندم و این تصویر پیر میشد! برای این_ بله، برای چنین چیزی_ حاضرم دار و ندارم را بدهم! برای این جوانی ماندگار از هیچچیز دریغ نمیداشتم و حاضر بودم روحم را هم بفروشم!»
این کتاب تصویری است از زندگی آدمهایی که ظلم ظالم و جور صیاد آشیانشان را بر باد میدهد، آنها را از خانه و خانواده جدا میسازد و سرنوشتی عجیب و دردناک برایشان رقم میزند_ بازماندگانی از خیل راندهشدگان.