وقتی مرگ داستانی برای گفتن داشته باشد، باید گوش کرد. در آلمان نازی سال 1939 هستید. نفسها در سینه حبس شده. مرگ سرش از همیشه شلوغتر است و شلوغتر هم خواهد شد.
افکار بارز از آن کتابهایی نیست که صفحه به صفحه ورق میزنید و میخوانیدشان بلکه از آنهایی است که طی سالیان سال دوباره و دوباره به آن رجوع میکنید؛ یکی از آن کتابهایی که احتمالاً جزء نور چشمیهای کتابخانهتان خواهد شد.