گرایش غزالی به جهانبینی و زیست صوفیانه، بهویژه پس از رخداد توبۀ او، بینش سیاسیاش را تحت تأثیر قرار داد. تأثیر این واقعه بر عزلتگزینیهای غزالی و تقویت هرچه بیشتر جهاننگری صوفیانۀ او چشمگیر بود، به نحوی که زبان ویژهاش، بهعنوان یک صوفی برجسته، در تحریراتش به شکل اعم و مکاتیب سیاسی او به شکل خاص بازتاب یافت. این در واقع نوعی تجربۀ فکری بود که به پشتوانۀ تجارب زیستۀ غزالی در زمینۀ زیست صوفیانه و پرهیزکارانه، به نزدیکی و تلفیقِ هرچه بیشتر بینش عرفانی و اصول سیاست ایرانشهری نزد او انجامید. در نتیجه، خطابهای او به سلاطین و ارکان قدرت و سلطنت به جانب توصیههای زهدگرایانه، پرهیزکارانه و معنویتگراتر و عاقبتاندیشانهتر معطوف شد. این پدیده بر ادبیات تفسیری او، بهویژه بر مکاتیب سیاسیاش، عمیقاً تأثیر گذاشت. فرضیۀ این پژوهش این است که توبۀ غزالی موجب تلفیق و امتزاج هرچه بیشتر دو چشمانداز سیاست ایرانشهری و بینش عرفانی ـ صوفیانه در آرای او شد، به گونهای که او مفاهیمی همچون عدل، سلطنت، قدرت، مالیات، وزارت و غیره را در زمینهای آنجهانی و صوفیانه تفسیر و تأویل کرد. در این پژوهش، به روش تحلیلی و بر مبنای رسالۀ مکاتیب، تأثیر جهانبینی و زیستجهان غزالی بر آفرینش روایتی عرفانی ـ صوفیانه از سیاست ایرانشهری مورد تأمل قرار خواهد گرفت.
در قرن پنجم گاهشمار اسلام حدود اواسط قرن یازدهم میلادی، عالم برجستهای به نام ابو القاسم عبد الکریم بن هوازن قشیری (متوفی ۴۶۵ ق /۱۰۷۲ میلادی) در شهر نیشابور میزیست. در آستانه شصت سالگی قشیری درصدد نگارش اثری برآمد که شور یادگیری و گستردگی تجارب وی را در بر میگرفت. بدین ترتیب در سال ۴۳۷ ه.ق (۶-۱۰۴۵) میلادی قشیری دست به قلم برد و اثر مورد نظر خود را به رشته تحریر در آورد. کتاب مزبور تفسیر آیه به آیه قرآن از ابتدا تا آخر آن بود...