این کتاب علاوه بر مقدمه و نتیجهگیری دارای پنج فصل و دو بخش پیوست است.فصل ۱ «قلب، عقل، علم» سه اصطلاح مهم نظریه معرفت عرفانی غزالی را ارائه میدهد؛ قلب، عقل و علم. در این فصل نشان میدهم که «قلب» - که غزالی آن را مکان غیر جسمانی و فناناپذیر معرفت انسان تعریف میکند - مشابه چیزی است که فلاسفه آن را نفس ناطقه میخوانند. تعریف غزالی از «عقل» مرهون برداشت ابنسینا از درجهبندی عقل انسان، از عقل هیولانی یا مادی «استعداد» محض برای دریافت محسوسات، تا عقل بالملكه، عقل بالفعل، و در آخر، عقل «مقدس» نبوی است. عقل در شکل ساده و «استعدادی» خود میتواند محسوسات را درک کند. اگر قلب را به آینه تشبیه کنیم - قیاسی که غزالی همواره در آثار خود بکار میبرد، عقل به مثابه جلای آینه است. در آخر، به بررسی برداشت غزالی از معرفت به عنوان «انعکاس» محسوسات در قلب و تمایز وی بین معرفت و عقیده خواهم پرداخت. علاوه بر این اصطلاح «معرفت» و ارتباط آن با علم را تحلیل مینمایم.