پایتخت در خطر سقوط است و نیروهای وییا و ساپاتا شهر را ترک میکنند و مردم وفادار به انقلاب نیز در پی آنان جلای وطن میکنند. سیاستمداران، کارمندان، ژنرالها و افسران «ارتش سابق فدرال»، دکترها، معلمها، زنان راحتطلب تهیمغز، زنان بدکاره، و خلاصه همه کسانی که کوتهنظرانه به وییا دل بسته بودند، نومیدانه میکوشند بگریزند تا بهدست سربازان سرخپوست قبیلهٔ «یاکی» کشته نشوند. این فراریان هراسان در یک واگن بهداری گرد میآیند و در سراسر شبی هولناک، حدسهای دیوانهوار خود را بلغور میکنند.
ماریانو آسوئلا را «رماننویس انقلاب» نامیدهاند. او نخستین رماننویس انقلاب مکزیک است و دیگر نویسندگان متعهد مکزیک تحت تأثیر او بودهاند. مگسها از نخستین و مهمترین رمانهای آسوئلاست که در دورهٔ دیکتاتوری پورفیریو دیاس نوشته است.