نگاهها به شیئی نورانی دوخته شد که مثل گلوله آتشین بزرگی از طرف پالایشگاه به آسمان باقرآباد نزدیک میشد. عده ای با انگشت به یکدیگر نشانش دادند و بی اختیار فریاد زدند: موشک موشک... اوناهاش ای وای خدایا خودت رحم کن.