«مسئلهی رنج» اگرچه از درون روزهای قرنطینه و بیماری بیرون آمده است، به تمامیِ زندگی و لحظاتش بازمیگردد.کتاب پیش رو حاوی جستارهایی دربارهی فقدان، فاجعه و مرگ است. شرایط ویژهی زیستن و بیخانمانی استعلایی ابدی، و تلاطمها و مشکلات متنوع عینی و ذهنی آن، و البته ناتوانی در پیداکردن راهحلی قطعی و فیصلهبخش در مواجهه با موضوع رنج و ناکامی، همهی آنچیزی است که این گفتارها را به وجود آورده است. در واقع این متن روایت یک شکست است؛ شکست از میل پایانبخشیدن به رنج. اما درعینحال آن را بهمثابهی دستاورد نیز میتوان دید: گشودگی به این شکست. این دستاورد درون همین تلاش ذخیره است. آنچه گفتنش برای نویسندهی متن بیش از هرچیز مهم است این اعتراف است که این تلاش بهغایت شکستخورده است، چراکه سعی کرده خصلت اصلی حیات، یعنی تشویش و سرگردانی، را پنهان کند و چیزی منظم و قابلبیان از دل آن درآورد.براساس آنچه گفته شد، روشن است که این نوشتهها، جز توصیف وضعیت، کارکرد خاصی ندارد و انگیزهی گفتن و نوشتن آن: همبودگی در زمانهی عسرت است که شاید از آخرین داشتههای ما بوده و بتواند در نهایت کمی در تابآوری شرایط کمکمان کند.