در آرامگاههای شاهسونگور هرگز کسی قدم نخواهد گذاشت. او درِ یکایک آنها را مهروموم کرده بود که جز سکوت و مرگ چیزی در آنها حکمفرما نباشد. کاخ سامیلیا برعکس، درهایش باز خواهند ماند. سرپناهی شاهانه برای مسافران. آدمها از هرسو خواهند آمد تا در آن بیاسایند. زنها پیشکشهایی به آنجا خواهند آورد تا یاد دختر شاهسونگور را گرامی بدارند. کاخی با درهای گشوده به روی همهی مردم که مانند کاروانسرایی پُر باشد از طنین صداها و همهمهها. او این کاخ را بنا خواهد کرد و شاید آوازهی آن به گوش سامیلیا که نام او را بر خود دارد، برسد. این تنها امیدی برای سوبا بود که خواهرش این خبر را بشنود و بهسویش بازآید.