رأس یک ربع به شش، سراسقف بازنشسته کییف، وادیم یاتسنکو، را ویلچرنشین از دامنه ی تپه به بالا هل می دادند. اومالی یک تیک خیلی بزرگ روی کاغذهای روی تخته شاس اش زد و اعلام کرد که همه صد و هفده کاردینال حالا در امن و امان جمع شده اند. لوملی، آسوده و منقلب، سر به زیر انداخت و چشمانش را بست. هفت مقام مسئول مجمع سری بلافاصله پشت سرش تکرار کردند. گفت: «پدر آسمانی! سازنده ی آسمان و زمین! ما را انتخاب کردی که مردم تو باشیم. یاریمان کن که در هرچه می کنیم موجب فخر تو باشیم. این مجمع سری را برکت ده و به سمت خرد هدایت فرما. ما بندگان خود را به هم نزدیک کن و یاریمان ده که با عشق و لذت یکدیگر را دریابیم. پدر! ستایش می کنیم نام تو را، اینک و برای ابد. آمین.»