کلاغ آبی تا به حال کسی را شبیه خودش ندیده است. او گاهی به شدت احساس تنهایی میکند. وقتی همسایه های جدیدش، یعنی کلاغ های سیاه، مسخرهاش میکنندو او غمگینتر و تنهاتر میشود.
باب ناقلا قصهی همه کسانی است که فکر میکنند کارشان با فریب و کلک پیش میرود ولی در نهایت درس بزرگی از این تفکر اشتباه خود میگیرند. نقشهی باب در انتها نه تنها خودش که اطرافش را هم تغییر داد.