"شک"، داستانی پر کشش دربارهی سوءظن است که به قالب رفتار یک کشیش درآمده و بیش از آن که دربارهی رسوایی باشد، پرسشهایی ظریف در باب قطعیت اخلاقی را پیش میکشد. چیزی که به ندرت در این ایام رخ میدهد.
"لئوپولداشتات" منطقهای در وین اتریش است که یهودیهای بسیاری ساکنش بودند. اما بیشتر از روایت یك محله روایت یك خانوادهی بزرگ است که در طول صد و چند سال یك به یك تحلیل میروند و دچار زوال میشوند.
از زندگی خسته شده بودم! مثل این بود که در یک تاریکی بزرگ دست و پا میزدم. نمیتوانستم بفهمم این جا باید چه کار کنم و فکر میکردم دنیا دیوانه است. این واقعیت است که زندگی هر طور که خودش خواسته پیش رفته....
سالن پذیرایی یک هتل ساحلی. در انتهای صحنه؛ دری چسبیده به یک تراس با چشماندازی از یک نمای دور. میزی پر از روزنامه در سمت راست صحنه و در سمت چپ، یک کاناپه و میز. در سمت راست دیوار، دری متصل به یک اتاق دیگر به چشم میخورد. آدولف و گوستاو، سمت راست صحنه، کنار میز هستند....