ساباتو در فرشتۀ ظلمت كه اثری است یکسره در ستایش خیال و افسانه و هنر، هم خالق است و هم مخلوق، چراكه خود را به عنوان شخصیت اصلی رمان قرار میدهد. تفكیك این دو از هم از آن رو بسیار دشوار است، كه هر دو زندگی و رؤیاهای مشابهی داشتهاند. نویسنده داستان را از مجرای هزارتویی روانی كه ساختۀ خودش است روایت میكند. ساباتو بوئنوس آیرس را همچون مغاكی ظلمانی تصویر میكند كه به تمامی ساختۀ ذهن اوست.