این اثر، همچون دیگر نوشتههای نمایشی سارتر، جلوهگاه بارزی از تلفیق ادبیات، سیاست و فلسفه است. جهانی متراکم از انتخابهای دشوار، مسئولیتهای اخلاقی، و معنای مقاومت در برابر استبداد.
داستان در بستر فرانسهٔ اشغالشده در جنگ جهانی دوم میگذرد و بر گروهی از پارتیزانهای فرانسوی تمرکز دارد که پس از اجرای عملیات ضدنازی، به دست نیروهای پلیس دستگیر شدهاند. آنها اکنون در سلولهایی خفقانآور، تحت بازجویی و شکنجهاند؛ اما فشارهای روانی و جسمی، بهجای آنکه ارادهشان را بشکند، عزتنفس و همبستگیشان را به نمایش میگذارد. این ایستادگی نهفقط بازتابی از مقاومت سیاسی، بلکه تأکیدی بر کرامت انسانی و اخلاق اگزیستانسیالیستی است.
سارتر در نگارش این نمایشنامه، از زبانی ساده اما بارور بهره میبرد؛ دیالوگها، کوتاه، کوبنده و حامل بارهای عمیق فلسفیاند. فضای نمایشی با کمترین توصیفهای بیرونی، به درون ذهن و وجدان شخصیتها نفوذ میکند و تماشاگر یا خواننده را درگیر تصمیمهایی میسازد که نهتنها در بستر جنگ، که در هر موقعیت بحرانی انسانی ممکن است پدید آیند. ساختار دراماتیک اثر، که بر تنشهای میان شخصیتها و بازتابهای روانی آنها تمرکز دارد، تصویری ملموس از کشمکش میان مسئولیت فردی و رنج جمعی ترسیم میکند. درونمایههای محوری «فاتحان»-ازجمله آزادی، ارادهٔ فردی، مسئولیت اخلاقی و مقابله با سرکوب-بازتاب مستقیم فلسفهٔ اگزیستانسیالیستی سارتر است. اما آنچه این مفاهیم را زنده و پوینده میسازد، نحوهٔ تجلی آنها در بطن روایت است؛ جایی که هیچ موعظهای در کار نیست، بلکه هر تصمیم و هر امتناع، بهمثابه بیانی فلسفی، در دل داستان معنا مییابد. سارتر در این اثر، همچون «مردههای بیکفن و دفن» یا «شیطان و خدا»، بار دیگر نشان میدهد که چگونه صحنهٔ تئاتر میتواند به میدان اندیشه و وجدان بدل شود.