این کتاب دو داستان از علی موسوی را در بر میگیرد.
داستان اول درباره مردی بدچشم است که زندانی افکار ناسالم خویش است به اعتقاد نویسنده شالوده افکار پلید در زمان تنهایی شکل میگیرد، یعنی زمانی که آدمی می اندیشد و با خود سخن میگوید. از اینرو هرچه افکار آدمی در تنهایی زیباتر باشد، دنیایش دل نشین تر خواهد شد و هرچه ناپاکیهای درونش بیشتر شود دنیایش عذابآورتر خواهد شد. اما داستان دوم درباره بعدی از ابعاد درون انسان است که اگر تقویت شود میتواند او را جاودانه سازد؛ بعدی که نویسنده آن را نوعی هنر می داند. این دو داستان دو سمت از درون انسان را تصویر میکنند دو سمت که در تقابل با یکدیگرند.