حیات النفوس و داستانهای میانرودان دو کوشش جدا از هم در حوزهی تاثیرپذیری از آبشخورهای تاریخی است. اولی نگاهی از نزدیک و خودمانی میکند به یکی از شبهای هزارویک شب و دومی در مقیاسی بزرگتر میخواهد بستر و شکوهی تاریخی را در چشماندازی پارودیک بازروایی کند.
داستان مربوط به شاهی ست که پس از کشورگشایی های فراوان و قتل عام های بسیار و فتح و فتوحات خشونت آمیز و وحشیانه در جهان تصمیم می گیرد با استفاده از تکنولوژی سفر به گذشته، خودش را درجوانی مجبور به خودکشی کند تا این لوپ بی وقفه از حرکت بازایستد.
در این کتاب، نیکولا ساوارزه به بررسی فرهنگ پذیری نمایشی در میان ملتها میپردازد و از سحرگاهان تاریخ تا به امروز به داد و ستدهای نمایشی و شکل پذیری تئاتر مدرن میپردازد.