بار تجربههای تلخ و بغرنج مردمان یک روستای دورافتاده. روستای که انگار سایهی شومی در زیرش پهن شده و هر از چند گاهی روستاییان رو به نیستی و طرد فرو میبره. جو داستانها تاریک و غم زده است و بعضا میشه ترس از فلاکت رو توی چهره و حرفای مردمانش حس کرد، اون هم از نزدیک. مردمانی که گمان میکنند تمام مشکلاتشون از سر این قضیه است که به میزان کافی عذاداری نکردن و علت تمام بلاهای وارده بر روستاشون رو کوتاهی در عذاداری میدونن که باعث شده که امامان و معصومین از دست اونا ناراحت بشن. و همین نکتهای است برای انتخاب عنوان این اثر. این در حالیه که در یکی از داستانها علاقه به این عمل حتی باعث پایان ناخوشایند دیگری هم شده.