او شاهد قرضها، آلام و حملههای متعدد صرع به همسرش بود. شاهد سودجویی نزدیکان از درآمد او. او با داستایفسکی به اروپا رفت تا از طلبکاران بگریزند و او ابله را بنویسد. آنا که داستایفسکی «کبوترک من» مینامیدش، او را حمایت کرد تا خود ناشر آثاری باشد که چاپچیهای طماع به رقم پایین از شوهرش میخریدند و روزاروز از قبال آنهاثروتمندتر و وقیحترمیشدند. آنا خود را وقف مرد تبعیدی کرد و تا آخرین لحظهٔ حیاتش کنار او بود. آنا معجزهٔ زندگی نویسنده بود.