پسر و دختری نوجوان عاشق هم میشوند. دختر به او میگوید خود واقعیاش جای دیگری است. شهری محصور میان دیوارها که تکشاخها در آن جولان میدهند و کتابخانهها بهجای کتاب رویاهای باستانی دارند و تکنولوژی در آن جایی ندارد.دختر ناگهان و بهشکلی مرموز ناپدید میشود؛ مرد، در جستوجوی او، در میانسالی به شهر و میان دیوارها میرسد، و دختر را مییابد که هنوز همان سن دیدار اولشان را دارد و ...