ایرانیان در درنگهای تاریخی خود همواره از دو شیوه ستیز و سازش یا تقابل و تعامل استفاده کرده و هر جا توان مقابله را داشتند استقامت کرده و در برابر بیگانگان از خود دفاع کردهاند و هر جا که قادر به مقاومت و پایداری نبودند از شیوه سازش استفاده کرده و در همکاری با مهاجمان برای خود موقعیتهایی تازه آفریدهاند. اتخاذ این دو راهکار که به نظر میرسد در سراسر تاریخ ایران قابل پیگیری باشد رفته رفته قوم غالب را فرسوده و لاجرم به حاشیه رانده است و در عوض به قوم مغلوب پویایی و توانی بخشیده تا از خمودی و سرخوردگی به در آمده، از موقعیتهای گوناگون استفاده کند و سرانجام بر قوم غالب چیره گردد. این کتاب را میتوان ادامه کتاب دو قرن سکوت تلقی کرد که در آن جا روند ستیز و در این جا هر دو روند ستیز و سازش ایرانیان در برابر اعراب مهاجم روایت شده است.