«زنی در کتابخانه» نوشتهی سولاری جنتیل یک رمان معمایی است که دو خط داستانی را بهطور همزمان روایت میکند. خط اصلی داستان دربارهی چهار غریبه است که در کتابخانهی عمومی بوستون نشستهاند. سکوت ناگهان با فریاد زنی شکسته میشود و کمی بعد جسد همان زن در کتابخانه پیدا میشود. این حادثه نقطهی شروع آشنایی آن چهار نفر با یکدیگر است، اما خیلی زود مشخص میشود که میانشان پنهانکاریهایی وجود دارد و احتمال دارد یکی از آنها با قتل مرتبط باشد.
این چهار نفر شامل فرد نویسندهای جوان، کین روانشناس، مارلین دانشجوی حقوق و ویت، نویسندهای در تلاش برای نوشتن رمان هستند. آنها که بهطور تصادفی با هم جمع شدهاند، تصمیم میگیرند سرنخها را دنبال کنند و راز قتل را بفهمند. در جریان تحقیقات گذشتهی هر کدام از آنها آشکار میشود و این گذشتهها نشان میدهند که همهی افراد چیزی برای پنهان کردن دارند.
در کنار این روایت لایهی دیگری هم وجود دارد؛ نویسندهای در حال نوشتن رمانی است که همین ماجراها را شامل میشود. بخشهایی از کتاب به نامههای شخصی به نام لئو اختصاص دارد که به نویسنده مینویسد و دربارهی روند نوشتن رمان، شخصیتها یا حتی مسیر احتمالی داستان نظر میدهد. این نامهها هم سرنخهایی دربارهی قتل به خواننده میدهند و هم مرز میان تخیل و واقعیت را کمرنگ میکنند.